دانلود با لینک مستقیم رمان عروس استاد کامل
رمان عروس استاد
درد وحشتناکی توی سرم پیچید.خواستم ناله کنم که صدام در نیومد..
صداهای مبهمی و میشنیدم اما نمی تونستم تشخیص بدم صدا متعلق به کیه.
به سختی لای پلک هام و باز کردم و آرمین رو دیدم.
بدون بلوز روی صندلی اتاقم لم داده بود و در حالی که پاهاش رو روی میز گذاشته بود داشت سیگار میکشید.
اون اینجا... توی خونه ی من چی کار میکرد؟
به مغزم فشار آوردم و با یادآوری اتفاقات برق از سرم پرید...
پسر همسایه، جواب ندادن مهرداد،آرمین توی پارتی... ضربه ی خورده به سرم...
با فکر اتفاقی که ممکن بود برام بیوفته مثل برق نشستم و سرم چنان تیر کشید که چند لحظه ای چشمام سیاه شد.
صدای بم آرمین به گوشم رسید:
_به خودت فشار نیار.
از درد به ملافه چنگ انداختم و نالیدم :
_چه اتفاقی افتاد؟